نیلوفرنیلوفر، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

**نیلوفر،تک گل زندگی ام**

از شیر گرفتن

1394/4/24 16:24
نویسنده : مامان نیلوفر
829 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان

بعد از ناموفق بودن تو پروژه بای بای پوشک  هر چند هنوز هم اگر تو خونه باشیم

پوشکت نمیکنم متاسفانه با اینکه خودت میگی جیش و میبرمت دستشویی ولی

بی نتیجه اس و در آخر باید شورت آموزشی شسته بشه .تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت

هر چند به نظرم هنوز یکم زود بود ولی غذا خوردنت خیلی بد شده و عملاً فقط میوه

میخوردی و از غذا خبری نبود و یکسره میرفتی و میومدی میگفتی ممه و این شده بود

غذات و این واقعاً اذیتم میکرد و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم این تصمیم را گرفتم

صبح بیست و یکم وقتی یک سال و ده ماه و دو روزت بود تصمیمم را عملی کردم

البته فکر نمیکردم راحت با این قضیه کنار بیایی . وقتی میخواستی شیر بخوری

یکم فلفل زدم و بهت گفتم بده ، اخه نخور ولی اصرار کردی و خوردی و خوردن همانا و

آه و ناله کردنت همان همش میگفتی ممه بده، ممه اخه دست گذاشته بودی روی دهنت

و میگفتی میسوزه ، داغه، خلاصه با آب رفع تندی شد ولی از رو نرفتی که دوباره امتحان

کردی و باز همان اتفاق افتاد ودیگه هر چی میگفتم ممه میخوای میگفتی نه بده

عصر رفتیم خونه بابا قاسم . باباقاسم رفته بود تهران و شب من و تو پیش مامان بزرگ

موندیم آخر شب یکم بهانه گرفتی و خوابیدی در صورتی که امکان نداشت هیچ وقت

بدون شیر خوردن بخوابی فقط خیلی بهانه بابات را گرفتی میگفتی بریم بابا و بالاخره

خوابیدی. اما نصف شب خیلی ناله کردی و توی خواب مدام میگفتی ممه بده

دلم آتیش گرفته بود نمیدونستم چکار کنم بهت بدم یا نه خلاصه بهت ندادم روز بعد

هم خوب بودی تا آخر شب که شروع کردی به بهانه گرفتن .بابایی که هنوز نمیدونست

دو روزه بهت شیر نمیدم بهت میگفت ممه بخور لالا کن تو هم میگفتی نه ممه بده ، داغه

بده بعد یدفعه بغض کردی و شروع کردی به گریه دیگه حریف بابات نشدم و به زور ممه

را خوردی و خوابیدی روز بعد هم دقیقاً همون اتفاق تکرار شد توی طول روز گاهی باخودت

بازی که میکردی یکدفعه میگفتی ممه بده و این شد که تصمیم گرفتم یکی دو هفته

دیگه فقط شبها را بهت شیر بدم و بعد کلاً تمومش کنم

شب موقع خواب بهت گفتم بیا شیر بخور گفتی نه بده گفتم پس لالا کن آروم و قرار

نداشتی بعد از یه ربع بیست دقیقه که توی رختخوابت چرخیدی گفتی ممه میخوام

با ترس یکم خوردی و دیدی خبری نیست راحت خوردی از اونجایی که همیشه وقتی

یکیشو میخوردی بعد میگفتی تموم شد اون یکیو بده همین کار را کردی وقتی بهت

دادم نمیدونم چی شد که یکدفعه پاشدی نشستی و با گریه گفتی نه ممه بده ،میسوزه

با ناز و نوازش خوابوندمت و گفتی اینو نمیخوام یکم دیگه بهت دادم و خوابت برد نزدیکیهای

صبح بود که دیدم باز داری توی خواب میگی ممه بده ولی تو طول روز زیاد بهانه نمیگیری

قربونت برم مامان میدونم اذیتی و به همون اندازه من ناراحت ولی چاره ای نیست این دوره

هم میگذره فدای دختر گلم بشم که اینقدر خانومه.

 

 

پسندها (13)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان ندا
24 تیر 94 23:57
آخی مامانی..چرا تندش کردی..طفلکی نیلوفر جوووونم حالاایشاا.. که دیگه اذیت نشه.. نیلوفر جوووووونم
مامان نیلوفر
پاسخ
چندباری همینطوری که بهش میگفتی بده نخور میگفت بده و دوباره میخورد چند تا روش دیگه هم پیشنهاد دادند مثل نخ بستن و مو بستن ولی چندش آور بودن تلخک هم گفتن ولی دیگه همینطوری من فلفل را امتحان کردم و خداروشکر به جز چند شب اول که یکم بهانه میگرفت دیگه زیاد بهانه نگرفت
همراه رایانه
25 تیر 94 9:27
همراه رایانه مرکزی شبانه روزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تماس از طریق خط ثابت با شماره تلفن : 9099070345 ادرس سایت : www.poshtyban.ir
مامان آنیسا
30 تیر 94 16:47
آخی عزیزم خیلی سخته از شیر گرفتن ولی چه میشه کرد که آدم مجبوره البته خیلی غذا خوردنشون بهتر میشه بعد از شیر گرفتن موفق باشی عزیزم ایشالا که راحت بتونی شبار و هم حذف کنی
مامان نیلوفر
پاسخ
بله عزیزم فکر کنم من بیشتر دپرسم ولی خدا را شکر غذا خوردنش خیلی بهتر شده توی 4 ماه نیم کیلو هم وزن اضافه نکرده بود امیدوارم بهتر هم بشه خودش دو شب خورد و دیگه نخورد
مامان ریحانه
31 تیر 94 11:59
ای جااااااااااااااانم واقعا چقدر سخته گذر از این دوره طفلی چه جوری میگفته داغه میسوزه قبول کن که برای مادر خیلی سخت تره عبور از این مرحله امیدوارم دوست خوبم خیلی راحت این پروژه رو به سرانجام برسونی نیلوفر ناز و دوست داشتنیو ببوووووووووووووس
مامان نیلوفر
پاسخ
درسته ریحانه جون من خودم خیلی دلتنگ زمان شیر خوردنش میشم با شیطنتهایی که موقع شیر خوردن انجام میداد ولی چاره ای نیست خداروشکر نیلوفر هم با این قضیه راحت کنار اومد هرچی تو پروژه پوشک ناامید شدم برای شیرگرفتن خیلی راحت بودم
ترنم
31 تیر 94 14:49
ایشاله این پروژه رو با موفقیت پشت سر بزاری
مامان نیلوفر
پاسخ
انشاالله خدا رو شکر تاحالا که خوب بوده.ممنون گلم
مامانی بهار
31 تیر 94 16:11
مبارررررررررررررررررررررررررررررک باشه نیلوفر جونم کا این دوره رو به خوبی گذروندی
مامان نیلوفر
پاسخ
ممنون عزیزم بهار جونو ببوسید
مامان هانا و آریا
3 مرداد 94 1:18
آخییییی جانمممممم منم این روزارو گذروندم، میفهمم خیلیییی سختههه عزیزم مامانی گل حالا که شروع کردی تا آخرش برو ، انشالله به هنین زودی نیلوفر خوشگلمون هم دیگه شیر مامانی و میذاره کنار و غذا خوردنش بهتر میشه
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام عزیزم از پوشک گرفتن که کاملا ناموفقیت بود ولی خداروشکر برای شیر نخوردنش اذیتم نکرد در صورتی که فکر نمیکردم به این راحتی دیگه شیر نخوره و خداروشکر غذا خوردنش خیلی بهتر شده
مامان زهرا
10 مرداد 94 23:08
سلام گلم عزیزم یکم سخت هست اما زود میگذره باید تحمل کنی . ماشاالله برا خودش خانوومی شده دیگه . ببوسش گلم
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام عزیزم ممنون خدارو شکر خودش خیلی اذیت نشد منو هم اذیت نکرد شما هم سلاله جونو ببوسید
تک دختر مامانش(kosar)
14 مرداد 94 15:44
سلام خاله جان. خوشحال ميشم به منم سر بزنید. دووووووستون دارم. ♥♥♥
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام گلم.چشم حتماً
مامان نوشين و بابا علي
21 مرداد 94 12:32
وای منم باید به زخه من تک سینه شیر میدم خیلودی شروع کنم . خیلی سخته . ای زخم میشه و اذیتم ولی دلم نمیاد بچرو از شیر بگیرم . خدا کمک کنه
مامان نیلوفر
پاسخ
منم خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی دیدم برای رشد بهترش مجبورم چون اصلاً غذا نمیخوردامیدوارم شما هم موفق باشید
مامان ندا
25 مرداد 94 10:02
روزت مبارک فرشته کوچولوی ناز..نیلوفر عززززیزم..[ماچ
مامان نیلوفر
پاسخ
ممنون گلم
✓ مامان زهراღ
29 مرداد 94 9:15
الهی..... دلم یه جوری شد امیدوارم نیلوفر جون سر این قضیه خیلی اذیت نشه
مامان نیلوفر
پاسخ
قربونتون برم خدارو شکر خیلی اذیت نشد
خاله مهديه
29 مرداد 94 13:32
سلام به دوست جونی خودم و نیلوفر جون پست این بارتون غم انگیز بود یه کمی ..البته من خودم مادر نشدم و تجربه ای ندارم ولی میدونم چقدر بچه رو از شیر گرفتن سخته چون دختر خواهرمو میبینم که چقدر به سینه مادرش وابستگی داره و هر چند دقیقه یکبار میاد سراغش تا شیر بخوره . انشااله که این پروژه هم به راحتی تموم بشه از طرف من نیلوفر جون رو ببوس به وب من هم سر بزنی خوشحال میشم بووووووس
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم درسته عزیزم الان هم که دوماهه میگذره هنوز میاد میگه شیر میخوام یا میاد سرش را میذاره روی سینه من ولی چاره ای نیست دیر یا زود باید این اتفاق بیفته ممنون گلم