نیلوفرنیلوفر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

**نیلوفر،تک گل زندگی ام**

این روزها

1394/10/4 15:52
نویسنده : مامان نیلوفر
1,138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

وای تنبلی چقدر هر دفعه میگم دیگه تنبلی را کنار میذارم و میام وبلاگت و روزمرگیها و

خاطراتت را مینویسم اما دریغ از همت، امروز با بابایی رفتی خونه مامان بزرگ و من خونه

تنهام و از فرصت استفاده کردم و اومدم یه سری به وبلاگ دوستان زدم و چند خطی هم

برای تو از آنچه در این مدت اتفاق افتاده برات مینویسم...

این روزها کارت شده بازی با موبایل مامان یعنی تابیداری مامان اجازه ندارم برم سر گوشیم

یا میخواهی نقاشی بکشی یا آهنگ گوش بدی یا بازی کنی چند تا بازی بود که از دست

خانمی پاک کردم  نقاشی ها را هم پاک کردم فقط آهنگ ها را گذاشتم که بیشتر آهنگهای

عمو پورنگ را گوش میدی علاقه شدیدی به آهنگ هفته به هفته و در قندون لب خندون

داری و یکمی هم ازشون حفظ کردی خودت کامل یاد گرفتی هر برنامه ای را که میخواهی

میاری.

شعر اتل متل یه مورچه،یه توپ دارم قلقلیه،کتری آبجوشم را تقریباً بلدی من میخونم آخر

مصرعها را تو میگی بعضی از مصرعها را هم خودت کامل میخونی سوره کوثر را هم با من

همخوانی میکنی.

شب وقتی میخوای بخوابی میگی شعر بخونیم بعد میگم چی بخونیم اسم یکی یکشون و

میگی و باهم میخونیم سوره کوثر را هم میگی انا را بخونیم و بعد میخوابی.

وقتی کار بدی میکنی که مامان ناراحت میشم فوراً میایی و میگی مامان معذرت میخوام

ببخشید و یکسره میری و میایی و بوس میکنی و لبخند را میاری روی لبهام یه وقتهایی

هم فوراً بغض میکنی و من یکم محل بهت نمیذارم ولی زود پشیمون میشم و بغلت میکنم

یه وقتایی وقتی نشستم میایی منو بوس میکنی و میگی نپسم(نفسم)،زندگیگم(زندگیم)

،عشقم دوست دارم منم دلم برات ضعف میکنه بغلت میکنم و بوسه بارانت میکنم وقتی

هم که بابا خونه باشه بهت میگه بغل منم بیا میگی دوست ندارم مامان  دوست دارم واین

موقع قیافه باباغمگینغمگین.

شبها وقتی که دیگه کم کم داریم برای خواب آماده میشیم دست بابایی را میگیری و میری

اتاقت و نصف عروسک و اسباب بازیهات را میاری میریزی وسط اتاق و منم فقط حرص

میخورم این تقریباً شده کار هرشبت ،شبها هم تا 12 -12/30 بیداری و به بازی میگذرونی

بعضی وقتها من واقعاً خوابم میاد و توان بیدارموندن ندارم و خوابم میبره و نمیفهمم تو کی

میخوابی یک ماه و نیم میشه که مامانی میرم باشگاه بعضی وقتها تورا با خودم میبرم ولی

چون الان هوا سرده بیشتر میبرمت پیش مامان بزرگ،خیلی از حرکاتی که انجام میدیم را

یاد گرفتی و توی خونه انجام میدی توی باشگاه هم حرکاتی که میخوابیم و انجام میدیم  تو

هم کنار من میخوابی و انجام میدی .

تا وقتی من توی آشپزخونه ام تو روی اپن نشستی و من همه اش باید دلهره داشته باشم.

وقتی سریال مورد علاقه ات شروع میشه روی مبل دراز میکشی دستهات را هم میذاری

زیر سرت و سریال را نگاه میکنی(تقلید از بابایی)سکوت

همچنان مریم همبازیته وقتی بهت میگه برام شعر بخون براش میخو نی سلام سلام

بچایا (بچه ها).

بدترین چیزی که خیلی به خاطرش ناراحتم فحشهایی هست که یاد گرفتی با اینکه

خیلی سعی میکنم فراموششان کنی ولی یه وقتایی به کار میبری ولی بیشتر میگی

پسر بد به همه هم میگی پسر وقتی بهت میگم مامان پسر نیستم میگی دختربد نیستی

پسر بد هستی.

یه وقتایی با مریم میری خونشون وقتی میایی میگی عمو را تنها گذاشتم و همیشه هم

یه چیزی از پایین با خودت میاری بادام ،گردو، پولکی،یه مدت گیر داده بودی یکسره پشمک

میاوردی دیگه آخرش به مریم گفتم از این چیزها بهت نده راستش ترسیدم مریض بشی .

چند روز پیش برف میومد گفتی ااااا مامان ببین برف میاد نریم بیرون سرما میخوریم باید برم

دکتر وقتی ازخونه مامان بزرگ میخواییم برگردیم خونمون مامان بزرگ بهت میگه نیلوفر پیش

من میمونی میگی مامان بزرگ میرم دوباره میام نی نیم (عروسکش)خونه تنهاست .

یه روز خونه مامان بزرگ بودیم ناهار میخوردیم نیلوفر خیلی شیطونی میکرد و غذا نمیخورد

بهش گفتم نیلوفر دیگه نمیارمت خونه بابا قاسم گفت نیار میام خونه مامان بزرگ خندونک.

وقتی بیرون هستیم میخواییم بیاییم خونمون میگی بریم خونه مامان بزرگ نریم خونه خودم

بهت میگم اونجا خونه منه میگی گفتم خونه خودمه نریم اونجازیبا.

خلاصه اینکه روزگاری داریم با هم دیگه ،،مخواستم برات عکس هم بذارم ولی نمیدونم رم

ریدرم چه مشکلی پیدا کرده نمیشه عکسها را ریخت روی لب تاپ انشاالله تو پست بعدی

عکسهات را میذارم.فعلاً عکسهایی که  آتلیه گرفتیم را برات میذارم.

راستی 4 روز از شروع زمستون گذشته و شب یلدا را امسال خونه بابا قاسم بودیم.

 

برای دیدن بقیه بفرمایید ادامه مطلب......

نظرات (14)

مامان ندا
4 دی 94 18:42
عزززززیزدلم..قربون شیرین زبونیات..الهی که همیشه شاد باشی
مامان نیلوفر
پاسخ
خدانکنه عزیزمممنونم گلم
aylar
5 دی 94 20:55
سلام خوشحال میشم به من هم سر بزنید و در کانال تلگرام و پیج اینستاگرامم عضو بشید فعالیتم در زمینه ی طراحی تم تولد،بروشور،تقویم و... برای کودکان و بزرگسالان هست در ضمن ارتباط از طریق وبلاگم هم امکان پذیره channel: @aylardesign موفق باشید
مامان حلما
6 دی 94 1:42
الهی که همیشه شاد باشین دختر ناز شیرین
مامان نیلوفر
پاسخ
ممنون عزیزم حلما جونو ببوسید
ترنم
6 دی 94 7:53
ببخشید با تاخیر با این حال یلدات مبارک
مامان نیلوفر
پاسخ
ممنون گلم
♥ ماماטּ آیــنـבه(آیـــωـاטּ جون) ♥
6 دی 94 11:04
سلام مامان عزیز مررررسی از حضورت تو وبلاگ دخملیم واااای خیلی این خانوم جیگره قند عسله شکلاته عزیزه خدا برات حفظش کنه.
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام عزیزم ممنون لطف دارید
نقاش کوچولو
6 دی 94 23:18
با سلام از اونجایی که دیگه بیشتر بچه ها تبلت دارند خواستم بهتون یک نرم افزار آموزشی واسه کودکان در موضوع آموزش مرحله به مرحله نقاشی معرفی کنم اسم این نرم افزار نقاش کوچولو هست که داخلش آموزش نقاشی انواع گلها ، حیوانات جنگل و دریایی ، انواع وسایل نقلیه از ماشین گرفته تا تانک ، پرندگان و حشرات هست . دیگه با داشتن این نرم افزار هم به تقویت قدرت حافظه و خلاقیت کودکتون کمک میکنه و هم یک سرگرمی سالم براش میشه شما میتونین این نرم افزار رو از کافه بازار و از آدرس پایین تهیه کنید . https://cafebazaar.ir/app/demo.drawing.khanevadeha/?l=fa با تشکر از شما واسه اینکه وقت گذاشتین و این مطلب رو خوندین
مامان نسرین
9 دی 94 0:21
سلام مامان نیلوفر جون ما تو جشنواره شرکت کردیم اگه دوست داشتید کد 27.36 رو به 1000891010 پیامک کنید ممنون میشم.نیلوفر عزیزمو ببوس
مامان ریحانه
10 دی 94 18:59
ای جوووووووووووووونم به نیلوفر خانوم باهوش و شیرین زبون فدای شیرین زبونیات خوشگل من مامانی غصه نخور حرفهای زشتشم کم کم یادش میره میشه عکسهاتم خیلی ناز شده عروسک خوشگل بوس واسه نیلوفر خانوم ملوس
مامان نیلوفر
پاسخ
سلام عزیزم خدا نکنه خدا کنه زودتر یادش بره نازنین جونو ببوسید
ملیحه
10 بهمن 94 12:10
سلام عزیزم میخوایم یه گروه دوستانه با مامانای نی نی وبلاگی توتلگرام تشکیل بدیم نظرت چیه اگه دوس داشتی تونظرات خصوصی بهم اطلاع بده
مامان آنیسا
18 بهمن 94 8:58
عزیز خاله چقد رعکسات ناز شده وای خاله جون نگو از موبایل بازی که دل منم خونه اصلن نمیتونم دست به موبایلم برنم عاجز شدم به خدا
مامانی بهار
30 بهمن 94 19:44
هزار ماشاالله به نیلوفرم تولدتم مبارررررررک عزیزم
خاله الهام
1 اسفند 94 22:22
سلاممم عشق خاله واى که نمىدونى چقدر دلم برات تنگ شده مامانت هم وقتى برات خاطره مينويسه بقىه رو فاکتور ميگيره: -) دارم لحظه شمارى ميکنم عيد بشه و من بيام پيشت يک هفته و باهم کلى صفا کنيم
شقایق دیزاین
17 اسفند 94 9:55
سلام,ميخواين يه قالب خوشگل با کلي امکانات واسه وبلاگ ني ني ي خوشگلتون داشته باشين؟ حتما به ما سر بزنيد. مطمعنم از وبلاگمون خوشت مياد. تقويم,قالب,پوستر ني ني هاتون.همه با وب ما[عينک][عينک] ادرس وبلاگ: http://shaghayeghdesign-2.mihanblog.com/ شقايق ديزاين
شقایق
17 اسفند 94 9:55
تبادل لینک؟؟؟
مامان نیلوفر
پاسخ
اوکی عزیزم