اولین قدم ها
فرشته کوچولوی من بالاخره چند قدمی را بدون اینکه دستت را بگیریم
راه میری چند روزی را که تهران بودیم خاله فاطمه به اتفاق بقیه راهت
انداختند چندماهی بود که دست در دست ما تاتی میکردی
ولی از اونجایی که تو میترسیدی و ما هم میترسیدیم دستت را رها کنیم بخوری
زمین و چیزیت بشه همچنان دست در دست ما راه میرفتی ولی خاله فاطمه
موقع راه رفتن دستت را رها میکرد و خودت چند قدمی راه میرفتی و خودت را به
میز یا مبل میرسوندی و بهشون تکیه میدادی کلی هم ذوق میکردی واین شد که
ترس من و تا حدودی ترس خودت هم ریخت و دیگه دوست داشتی راه بری
ولی هنوز خودت نمیتونی بلند بشی ولی موقع راه رفتن سعی میکنی تعادلت را
حفظ کنی که کمتر زمین بخوری قربونت برم گلم امیدوارم همیشه قدمهات را
محکم و استوار برداری عاشقتم پرنسسم امیدوارم توی زندگیت روزهای خوبی
را پیش رو داشته باشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی