نیلوفرنیلوفر، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

**نیلوفر،تک گل زندگی ام**

دیگه چه خبر.....

1394/3/24 15:47
نویسنده : مامان نیلوفر
1,350 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

 بالاخره بعد از یه مدت طولانی دوباره آپ شدیم یکم به خاطر نیلوفر خانمه

که دیگه مهلت نمیده سراغ لب تاپ بیام و دیگه اینکه یه مدت تلفن و اینترنت

قطع بود ما فکر میکردیم تو کوچه از همه قطع شده غافل از اینکه از همه درست شده

بود فقط از ما درست نشده بود خلاصه حالا از فرصت استفاده میکنم و کمی از خانمی

مینویسم

میره دفتر حساب کتاب باباش را برمیداره بعد میگه بابا دست(دستاشو تکون میده  یعنی

نباید دست بزنی)

وقتی تلفن زنگ میخوره اگر دستش به تلفن برسه میره گوشی را برمیداره و دیگه بهم

نمیده و پشت خط هر کی باشه بعد از اینکه یه کلی باهاش حرف میزنند بدون اینکه من

باهاشون حرف زده باشم قطع میکنند

وقت شام من و باباش باید حتما دوتایی سر میز باشیم و گرنه اینقدر صدا میکنه تا بیاییم

بشینیم جای هر کداممون را هم مشخص میکنه به باباش میگه ایشین و صندلی را بهش

نشون میده خونه بابا قاسن هم همینطوره هر کسی باید جایی که خانمی دستور میده

بشینه

مخالفه روسری سر کردن منه به محض اینکه توی خونه روسری سرم کنم اینقدر گریه

میکنه تا در بیارم اما به محض اینکه شلوارم را بالا بزنم که مثلاً پاهامو بشورم گیر میده که

بده پایین یا اگر شلوارک بپوشم میگه چرا کوتاهه و میکشه پایین

روی کفش و لباسهای خودش حساسه و هیچ کس اجازه نداره بهشون دست بزنه جدیداً

وسایلش را هم به کسی نمیده و میگه منهههه منهههه

یه وقتایی منو میزنه بعد دستاش را میذاره روی صورتش ادای گریه کردن در میاره بعد من

شروع میکنم گریه کردن میاد و منو شروع میکنه بوس کردن

مریم همسایه طبقه پایین رفیق فابریک نیلوفره وقتی میاد بالا به نیلوفر میگه کفشهای

نیلوفرو بپوشم نیلوفر میگه نه نه منه منه میگه از بابا را بپوشم میگه نه نه بابا بابا بعد

کفشهای منو بهش میده مامان بپوش بیچاره من

وقتی حالت پانتومیم باهاش حرف میزنم اونم همینطوری شروع میکنه حرف زدن

عروسکش را روی پاهاش میذاره لالایی میخونه یا میذاره توی پتو تکون میده و عباسی

میخونه جدیداً هم میخوابوندشون میگه جیش پمادش را برمیداره مثلاً میماله به پاهای

عروسکش و پوشکش میکنه

وقتی چیزی میارم براش که بخوره میگه به عروسکم هم بده یا میگه بهش شیر بده

کمی حسودی هم میکنه مثلا اگه من پسر عمه اش را بغل کنم میچسبه به من و گریه

میکنه که منو بغل کن یا اگه یکی بهش بگه مامان منه میزندش و میگه منه منه.

این حالت را نسبت به بابا قاسم و مامان بزرگهاش هم داره وقتی میریم خونه بابا حاجی

مامان بزرگش کامل در اختیار نیلوفره و به هیچ کس اجازه نمیده سمت مامان بزرگش

بره

هر کاری که میکنه یه یا علی هم میگه

شب که میخوابه باباش بهش میگه شب بخیر اونم میگه شب خیر بلند میشه دست میده

باباش رو بوس میکنه چند بار این کار را تکرار میکنه بعد میگه لالا و میاد میخوابه

یه مدت گیر میداد چای میخواست من هم که چای خور نبودم مجبور بودم براش درست کنم

و به این ترتیب بعد از 13 سال من هم چای خور شدم

وقتی یه چیزی میخوره مثلاً شکلات ،بستنی و ... فوراً کاغذش را میره میندازه توی سطل

زباله آفرین دخترم

تا جاروبرقی میارم که جارو کنم جارو را میگیره و خودش شروع میکنه به جارو کشیدن

وقتی میریم پارک دیگه قصد برگشت نداره باید با گریه برگردونیمش هر دفعه که میریم

میگم این بار آخره ولی بازم دلم نمیاد و دوباره میبرمش عشق سرسره اس دیگه خیلی

تاب سوار نمیشه به بچه ها نگاه میکنه هرکاری بقیه میکنند اونم میخواد همون کار را

انجام بده مثلاً برعکس از سرسره بره بالا خوابیده بیاد پایین و...

بدترین کاری که میکنه اینه که به گاز دست میزنه و شعله ها را کم و زیاد میکنه و به هیچ

وجه تا حالا نتونستم بهش بفهمونم که به گاز نباید دست زد و همچنان کار خودش را

میکنه

بعد از غذا خوردن هم دستاشو بلند میکنه میگه خداشکر

و من هم خدا را به خاطر وجود نیلوفر شکر میکنم

 

 

 

 

نیلوفر خانم در دانشگاه پیام نور

نیلوفر خانم در دانشگاه علمی کاربردی

اینجا هم چهلم خاله بود درختی که خانمی رفته روی تنه اش نشسته یه درخت 1400 ساله اس

طبق معمول در حال خوردن گلسرشهبدبو

دخترم داره عروسکش را مای بیبی میکنه

یه روز گرم بهاری با خاله اعظم رفته به قول خودش ددر

 

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان راحله
29 خرداد 94 14:00
ای جااااااااااااااااانم چه عکس های خوشگلی
مامان ریحانه
31 خرداد 94 11:55
سلام عزیزم پس بگو برای چی اینهمه وقت نبودی ؟؟؟ فدای عروسک ناز بشم من با اینهمه پیشرفتایی که کرده باور کن دلم ضعف زد واسش که بگیرم و بچلونمش الههههههههههههی بچم چه گذشتی میکنه نسبت به کفشای مامانش چه غیرتی از حالا... شنیده بودیم پسر به مادرش تعصب داره دخترو نشنیده بودیم قلبون منهههههههههه گفتنش فدای عکسای خوشملش لباسشم خیلی نازش کرده زیادم واسش کوچیک نیست عزیزم به جای من این شیرین عسل به خاطر همه ی کارای دوست داشتنیش یه عالمه ببوووووووووووووووس
مامان نیلوفر
پاسخ
قربونتون بشم عزیزم میگن دخترا هووی مامانشون هستن اینجوریه دیگه ممنون شما هم نازنین جونو ببوسید
خاله مهديه
29 مرداد 94 13:37
عکساتون خیلی ناز شده ..آفرین به شما ماششااله حسابی هم بزرگ شده ...خدا حفظش کنه براتون
مامان نیلوفر
پاسخ
ممنون مهدیه جان لطف داری