الو و ....
نشسته بودم داشتم سریا ل انقلاب زیبا را نگاه میکردم نیلوفر
هم کنارم داشت بازی میکرد موبایل زیبا زنگ خورد و زیبا گوشیشو
جواب داد گفت الو دیدم نیلوفر هم یدفعه دستشو گذاشت
کنار گوشش و گفت الو منو میگی و بعد
توی حمام داشتم لباسهاتو میشستم دیدم
داری صدام میکنی الهه الهه( جای مامان اسممو میگی)
جوابتو دادم : مامان الان میام دیدم صداداره نزدیک میشه
سرمو از تو حمام آوردم دیدم پشت در دستشویی نشستی
بهت گفتم همونجا بشین الان میام چند دقیقه ای گذشت
دیدم یدفعه صدای گومممم و بعد خیلی ترسیدم دویدم
بیرون دیدم از پشت افتادی و روفرشی جلوی در هم روته
یه لحظه خندم گرفت ولی بعد خیلی ناراحت شدم
آخه بچه من به تو چی بگم چکار به روفرشی داری
ولی خداییش خیلی ترسیدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی