نیلوفرنیلوفر، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

**نیلوفر،تک گل زندگی ام**

آنچه گذشت....

سلام عزیزکم بالاخره بعد از یه مدت طولانی دوباره آپ شدم دیگه چیزی تا دوسالگیت نمونده باورم نمیشه چقدر زود گذشت انگار دیروز بود که منتظر بدنیا اومدنت بودم و حالا دو سال از بودنت در کنارم میگذره نفس من کلی شیرین زبون شده و بلا پارک جزو برنامه های روزمره گل منه مگر اینکه بابایی دیر بیاد خونه ولی به جاش میگی بریم بازار دیگه خیلی قشنگ با عروسکهات بازی میکنی و هرکاری را که ما انجام میدیم روی عروسکها پیاده میکنی مثلا میگی غذا بخور وگرنه خودم میخورم یه وقتایی وقتی برات غذا میارم میگی صبرکن صبر کن و میری عروسکت را میاری میگی بهش غذا بده شبها تا 12/30 - یک بیداری و کلاً تی وی در اختیار شماست ...
2 شهريور 1394

روز دختر

               ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی در راه آزادی از پا، دخترم کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر / دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا / پایه رفتار خود را بر مدارا، دخترم میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید    &nbs...
25 مرداد 1394

از شیر گرفتن

سلام گل مامان بعد از ناموفق بودن تو پروژه بای بای پوشک  هر چند هنوز هم اگر تو خونه باشیم پوشکت نمیکنم متاسفانه با اینکه خودت میگی جیش و میبرمت دستشویی ولی بی نتیجه اس و در آخر باید شورت آموزشی شسته بشه .تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت هر چند به نظرم هنوز یکم زود بود ولی غذا خوردنت خیلی بد شده و عملاً فقط میوه میخوردی و از غذا خبری نبود و یکسره میرفتی و میومدی میگفتی ممه و این شده بود غذات و این واقعاً اذیتم میکرد و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم این تصمیم را گرفتم صبح بیست و یکم وقتی یک سال و ده ماه و دو روزت بود تصمیمم را عملی کردم البته فکر نمیکردم راحت با این قضیه کن...
24 تير 1394

22ماهگی

                                                                    ماهگیت مبارک نفسم   ...
19 تير 1394

بای بای پوشک و مجموعه ای ازفرهنگ لغت

از سه شنبه هفته گذشته دقیقاً روزی که خانمی 21 ماهه شدی تصمیم گرفتم دیگه پوشکت نکنم یک هفته خیلی خوب بودی فقط موقع خواب یا بیرون که میرفتیم پوشکت میکردم بقیه مواقع همیشه باز بودی و شورت آموزشی میپوشیدی و هر چند دقیقه یکبار که ازت سوال میکردم اگر دسشویی داشتی میگفتی بریم نا گفته نمونه که در و دیوار و از دستت در امان نبودن و همه را با ماژیک خط خطی کردی و اینطوری سرت را گرم میکردم دقیقاً بعد از یک هفته یعنی سه شنبه این هفته همه چی عوض شد به زور باید ببرمت دستشویی ولی فایده ای هم نداره و میگی نه نه تموم شد و بلند میشی میری از دستشویی که میایی بیرون جیش میکنی و بعد میگی جیش بریم دسشویی ...
29 خرداد 1394

دیگه چه خبر.....

سلام دختر گلم  بالاخره بعد از یه مدت طولانی دوباره آپ شدیم یکم به خاطر نیلوفر خانمه که دیگه مهلت نمیده سراغ لب تاپ بیام و دیگه اینکه یه مدت تلفن و اینترنت قطع بود ما فکر میکردیم تو کوچه از همه قطع شده غافل از اینکه از همه درست شده بود فقط از ما درست نشده بود خلاصه حالا از فرصت استفاده میکنم و کمی از خانمی مینویسم میره دفتر حساب کتاب باباش را برمیداره بعد میگه بابا دست(دستاشو تکون میده  یعنی نباید دست بزنی) وقتی تلفن زنگ میخوره اگر دستش به تلفن برسه میره گوشی را برمیداره و دیگه بهم نمیده و پشت خط هر کی باشه بعد از اینکه یه کلی باهاش حرف میزنند بدون اینکه من با...
24 خرداد 1394

نیلوفر و...

هر چی آبکش و ظرف توی کابینت هست را ریخته بیرون و بعد هم خودش رفته نشسته تو کابینت بعد هم این لگن کوچیکو برداشت  با کلی اصرار آب ریختم توش و خانمی مشغول آب بازی شد یه صندلی شیک و راحت آماده شده بودیم بریم بیرون هر کاری کردم نذاشت عکس بگیرم آخر دفعه پشت به من شد گفت عس بگیر رفتیم پیش مریم همسایه طبقه پایین مغازه لوازم التحریر دارن نیلوفر خیلی باهاش جوره نیلوفر خانم فروشنده شده ولی قدش به میز نمیرسه خخخخخ این هم هنرنمایی خانم کارش شده نقاشی روی بدنش (پا،شکم،دست حتی کمر) مجموعه توپهای نیلوفر خانم سرگرمی این روزهاش.عروسک د...
23 ارديبهشت 1394